برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن489- اُف گویان به پدر و مادر (آیه 17 و سوره احقاف)
درآیات 17 و سوره مبارکه ی احقاف، سخن از فرزندانی است که به پدرو مادرشان اُف میگویند، چرا که آنان را به ایمان و روز قیامت دعوت می کنند، اما فرزندان با ایناستدلال که پیش از ما اقوامی از بین رفته اند ولی قیامتی برای آنان نبوده استواینها افسانه ای بیش نیست می خواهند حرف خود را اثبات نمایند، در حالی که خداوندهمین این فرزندان و هم کافران پیش از اینان (جن و انس) را که زیانکارند، وعده عذابمی دهد.
۱۷- وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللّهَ وَیْلَکَ آمِنْإِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ ما هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ ۱۸- أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّعَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِإِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ
ترجمه: ۱۷ ـ و کسى که به پدر ومادرش مى گوید: اُف بر شما! آیا به من وعده مى دهید که من روز قیامت مبعوث مى شوم ؟!در حالى که پیش از من اقوامى بودند (و مبعوث نشدند)! و آن دو فریاد مى کشند و خدا رابه یارى مى طلبند که: واى بر تو! ایمان بیاور که وعده خدا حق است ! اما او پیوسته مىگوید: اینها چیزى جز افسانه هاى پیشینیان نیست ! ۱۸ ـ آنهاکسانى هستند که فرمان عذاب درباره آنان همراه اقوام (کافرى) که پیش از آنان از جن وانس بودند مسلّم شده، چرا که همگى زیانکار بودند![1]
در آیات قبل(15 و16)، آثار احسان به والدین و ایمان به خدا و شكر نعمتهاى الهى كه همان بهشتجاودان است، مطرح شد، در این آیات چهرهى فرزند نااهل و سرانجام شوم و خسارتباراو ترسیم مىشود تا شیوه سخن و رفتار و عاقبت دو نوع فرزند، با یكدیگر مقایسه شود؛كسىكه ایمان به معاد ندارد، هستى و استعدادها و نعمتهاى خود را با بهاى ناچیز واهداف زود گذر معامله مىكند و در قیامت دستخالى مانده و سرمایهاش هدر رفته واهل حسرت و خسارت است.[2]کلمه ی اُف» دو معنا را اظهار می کند یکی خستگی و دیگری خشم، و جمله ی أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ » استفهامی استتوبیخی و معنایش این است که آیا مرا تهدید می کنی به اینکه یک بار دیگر از قبرمبیرونم کنند و برای پس دادن حساب حاضرم سازند و خلاصه مرا به معاد تهدید می کنی؟در حالی که وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی » امتهایی قبل از من بودند و هلاک شدند و احدی از آنان زنده و مبعوث نشدولی این نابخردان نفهمیدند که اگر بعضی از مردگان گذشته زنده می شدند در دنیا زندهمی شدند و تهدید و وعید خداوند سبحان مربوط به آخرت و مبعوث شدن در آن نشده است ونه دنیا.[3]
پیام ها: 1- فرزند نااهل به والدین خود بدگویى و بىادبى مىكند: اُفّ لكما» ولى والدینبا ایمان و دلسوز، براى هدایت فرزند خود، هم از خدا استمداد مىكنند و هم او را بهخوبىها امر و از بدىها نهى مىكنند. یستغیثان اللّه ویلك آمن» 2- معمولاً منكر معاد، نه استدلال دارد نه ادب.اُفّ لكما أتعداننى» 3- فرزند، آزاد و مستقلو مسئول اعمال خویش است. أتعداننى أن اخرج. ویلك آمن» 4- والدین در قبال ارشاد و هدایت فرزندان خود مسئولهستند، گرچه پاسخ مثبت نگیرند. أتعداننى ان اخرج. ویلك آمن» 5 - والدین، در كنار رشد و تغذیه جسمى فرزند، مسئولرشد معنوى او نیز هستند. حملته. بلغ اشدّه. هما یستغیثان. ویلك آمن» 6- والدین، با یادآورى معاد و عاقبت اندیشى، فرزندانخود را تربیت كنند. آمن انّ وعد اللّه حق» 7- ایمان نداشتن به معاد، سبب بىتعهدى فرزند حتّى در برابر والدین مىشود.اُفّ لكما. ما هذا الا اساطیر الاولین» 8 - منكران معاد، مؤمنان را مرتجع و متحجّر مىدانند و خود را نواندیش. ماهذا الاّ اساطیر الاولین» 9- كفر به معاد وبدگویى و بىادبى گستاخى در برابر والدین، عذاب قطعى را به دنبال دارد. قال لوالدیهافّ. اولئك الّذین حق علیهم القول» 10- لجاجتفرزندان در كفر، مانع استجابت دعاى والدین در حق آنان مىشود. و هما یستغیثان اللّه.حقّ علیهم القول» 11- سنّت خداوند نسبت بههمه منحرفان یكسان است. حق علیهم القول فى امم قد خلت من قبلهم» 12- كفر و انكار معاد، در میان جن و انس سابقه طولانىدارد. اُمم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس» 13- جن نیز موجودى مثل انسان؛ داراى تكلیف، تمدّن، مرگ و میر، حساب و كتاب ودریافت كیفر و پاداش است. امم. من الجنّ و الانس» 14- انكار معاد وانحراف فكرى، خسارت سنگین در پىدارد.انهم كانوا خاسرین» 15- گستاخى در برابر والدین،حتّى با گفتن كوچكترین حرفى، جرمى بزرگ و مورد نكوهش قرآن و مایهى خسارت انسان است.اُفّ لكما. كانوا خاسرین»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی با همکاریجمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 336 و 337.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 36 و 37.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسینطباطبایی؛ جلد 36؛ صفحه 16.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 37 و 38.
درباره این سایت