برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن496- کافران بهره می برند(می خورند) همانطور که چهارپایان میخورند (آیه 12 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیه 12 سوره محمد صلی الله علیه و آله، کسانیکه مؤمن بوده و اعمال شایسته انجام داده اند را وارد بهشت می کند در حالی کهکافران فقط از متاع زود گذر دنیوی بهره گرفته و همانند چهارپایان می خورند و درآخر وارد دوزخ می شوند.
۱۲- إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتتَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَکَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْوىً لَهُمْ
ترجمه: ۱۲ ـ خداوند کسانى را کهایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغ هائى از بهشت مى کند که نهرها از زیردرختانش جارى است؛ در حالى که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره مى گیرند و همچون چهارپایانمى خورند، و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست![1]
در آیه فوق،خوردن كفّار به خوردن چهارپایان تشبیه شده است و این شباهت مىتواند از چند جهت باشد،از جمله: الف) تمام همّت حیوانات رسیدن به غذاست. چنانكه حضرت علىعلیه السلام مىفرماید:همّها علفها» (نهجالبلاغه، نامه 45) همّ و غمّ حیوانات رسیدن به خوراك است. كفّارنیز جز كامیابى ارادهاى ندارند. ولمیرد الاّ الحیاة الدنیا»( نجم، 29) ب) چهارپایان غافلند،كفّار نیز از قیامت و مسئولیّت غافلند. أولئك كالانعام بل هم أضل أولئك هم الغافلون»(اعراف، 179) ج) حیوانات، سرچشمه غذا را كه از حلال است یا حرام نمىدانند. بعضى انسانهانیز فكر حلال و حرام نیستند و به گفته قرآن همین كه به ارث و مال بى زحمتى رسیدند،بدون توجّه به حقوق دیگران در آن تصرّف مىكنند. و تأكلون التراث أكلاً لمّا»(فجر، 19) حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: كسى كه تمام توانش را در راه شكمش قرارداده، ارزشش همان چیزى است كه از او خارج مىشود. ( غررالحكم، 2577)[2]
آیه فوق، اثر ولایت خداوند را بر مؤمنین و نیزعدم ولایتش بر کفار را از حیث نتیجه و اثر نشان می دهد و صفت مؤمنین را الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ »و صفت کفار را یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُالْأَنْعامُ »ذکر می کند که در مقابل یکدیگر قرار می گیرندو خداوند داخل شدن به بهشت را برای مؤمنین از آن جهت که حق ولایت دارد به خود نسبتداده ولی هلاکت کفار را از آن جهت که تحت ولایت خداوند نیستند را به خودش نسبتنداده است.[3]
پیام ها: 1- وارد ساختن مؤمنان به بهشت، جلوهاى از ولایت الهى است. بانّ اللّه مولىالّذین آمنوا. ان اللّه یدخل» 2- اهل ایمانو عمل صالح در مقامى هستند كه خداوند خود عهدهدار وارد ساختن آنان به بهشت است.ان اللّه یدخل.» 3- ملاك، پایان كار استوگرنه بهرهگیرىهاى مادّى، كم و بیش براى همه هست. جنّات تجرى. یأكل كما تأكلالانعام» 4- براى تشویق به حقّ، از تمایلاتطبیعى مردم استفاده كنید. (انسان به طور طبیعى از باغ و نهر لذّت مىبرد) جنّات تجرى» 5 - بهرهگیرى و كامیابى در چهارچوب مقرّرات الهىجایز است. (آنچه مورد انتقاد قرآن است، كامیابىهاى حیوانگونه است) یأكلون كماتأكل الانعام» 6- شكمپرستى، برجستهتریننفسانیّات انسان است، زیرا مقام، مال و شهوت، هر چند صباحى به سراغ انسان مىآید،ولى شكم دائماً مزاحم است. (قرآن در كنار عنوان كامیابى، نام خوردن را جداگانه آوردهاست.) یتمتّعون و یأكلون» 7- زندگى كفّار،از نظر ماهیّت حیوانى است و از نظر پایان و فرجام، دوزخى. كما تأكل الانعام و النارمثوى لهم» 8 - در ارزیابىها، عاقبتكاررا هم به حساب آورید. النار مثوى لهم»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 432.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 70.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمدحسین طباطبایی، جلد36؛ صفحه 56 و 57.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 70 و 71.
قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یابُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَمَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَالْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَالْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ.»
امام حسن(علیه السلام) به یكى از فرزندانش فرمود: اى پسرم!با احدى برادرى مكن تا بدانى كجاها مى رود و كجاها مى آید، وچون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با اوبرادرى كن به شرط این كه معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزشو همراهى در سختى باشد.
تحف العقول ص233
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن495- سرپرست و مولای افراد (آیه 10 و11 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیات 10 و 11 سوره شریفه ی محمد صلی اللهعلیه و آله، مولا و سرپرست مؤمنین را خداوند سبحان و کافران را بدون سرپرست معرفیکرده است و دلیل آن را هم هلاکت کافران توسط خداوند است.
۱٠-أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْقَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرِینَ أَمْثالُها ۱۱- ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَمَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى لَهُمْ
ترجمه: 10- آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانىکه قبل از آنان بودند چگونه بود؟! خداوند آنها را هلاک کرد؛ و براىکافران امثال این مجازات ها خواهد بود. ۱۱- این براى آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانىاست که ایمان آوردند؛ اما کافران مولائى ندارند![1]
در قرآن نابودى و هلاكت مردم، بر اساس عملكرد و خلقو خوى آنان است: - گروهى به خاطر طغیان هلاك شدند. أهلكوا بالطّاغیه»( حاقّه، 5)- برخى به خاطر لجاجت و انكار. تدمّر كلّ شىء بامر ربّها. اذ كانوا یجحدون» (احقاف،25) - عدّهاى به دلیل مكر و حیله. فانظر كیف كان عاقبة مكرهم انّا دمّرناهم و قومهماجمعین»( نمل، 51) - گروهى به خاطر گناه. فاهلكناهم بذنوبهم»( انفال، 54) - برخى بهخاطر ظلم و ستم. اهلكناهم لمّا ظلموا»( كهف، 59)[2]
کلمه ی دمر»ماضی از مصدر تدمیر به معنای هلاک کردن است و دمره الله » یعنی خداوند او را هلاککرد و یا دمرالله علیه» یعنی خداوند هر چه او داشت بر سرش خراب کرد، حتی خودش وخانواده و خانه و ملکش را؛ کلمه ی مولی» به معنای ولی است، که خدای سبحان ولی ومولای مؤمنین است، اما کفار بتها و یا ارباب را مولای خود گرفتند، البته مولایخیالی.[3]
پیام ها: 1- افراد غافل كه از هلاكت گذشتگان عبرتنمىگیرند، قابل توبیخ و سرزنش هستند. أفلم یسیروا» 2- سیر و سیاحت و جهانگردى بایدهدفدار و براى بررسى تاریخ ملّتها و عامل عبرت و رشد باشد. أفلم یسیروا. فینظروا» 3- مطالعه تاریخ و شناخت سرنوشت ملّتها، در جهانبینى و ایمان انسان نقش دارد. افلم یسیروا. فینظروا» 4- جلوههاى رفاه مهم نیست،پایان و عاقبت كار مهم است. كیف كان عاقبة» 5 - كارهاى خداوند حكیمانه و قانونمند است. دمّر اللّه. و للكافرین امثالها» 6- اراده خداوند بر تاریخ و طاغوتها، غالب و حاكماست. دمّر اللّه.» 7- قهر الهى در انحصار یك یا چند نمونه نیست، او مىتواند بهشكلهاى گوناگون قهر خود را نشان دهد. للكافرین أمثالها» 8- ایمان، وسیله جلب حمایتهاىالهى و كفر، عامل از دست دادن آنهاست. اللّه مولى الّذین آمنوا و انّ الكافرین لامولىلهم» 9- در روز قیامت، هیچ یك از حامیان كفّار و مشركان، كارساز نیستند. و انّ الكافرینلامولى لهم»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 425.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 67 و 68.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسینطباطبایی، جلد36؛ صفحه 54 الی 56.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 68 و 69
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن494- استواری کارهایتان به سبب ایمان و یاری و بر باد رفتناعمال به سبب کفر (آیه 7 الی9سوره محمدصلی الله علیه و آله)
در آیات 7 الی 9 سوره مبارکه ی محمد صلی اللهعلیه و آله وسلم،ضمن مقایسه بین دو گروهمؤمنین و کفار از نظر یاری شدن مؤمنین و نابود شدن کفار، دلیل یاری مؤمنین را یاریخداوند و دلیل حبط اعمال کفار را کراهت داشتن بر آنچه خداوند نازل کرده (قرآن) میداند.
۷- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْأَقْدامَکُمْ ۸- وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ۹ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُواما أَنْزَلَ اللّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ
ترجمه: ۷ - اى کسانى که ایمانآورده اید! اگر (آئین) خدا را یارى کنید، شما را یارى مى کند و گامهایتان را استوارمى دارد. ۸- وکسانى که کافر شدند، مرگ بر آنان! و اعمالشان نابود باد! ۹ ـ اینبه خاطر آن است که از آنچه خداوند نازل کرده کراهت داشتند; از این رو خدا اعمالشانرا حبط و نابود کرد![1]
در آیات فوق، مؤمنین را بر جهاد تحریک کرده و وعده نصرت درصورتی که خداوند را یاری دهند به آنها می دهد و منظور ازیاری دادن به خداوند، جهاددر راه خدا و تنها به منظور تأیید دین او و اعلاء کلمه ی حق است نه اینکه جهادکنند تا در زمین سروری کنند و یا غنیمت به چنگ آورند ویا شجاعت و هنر خود را نشاندهند؛ ومراد به اینکه فرمود خداوند هم شما را یاری می دهد، این است که اسباب غلبهبر دشمن را برایتان فراهم می سازد مثلاً ترسی از شما در دل کفار می اندازد و اموررابه نفع شما و علیه کفار جاری می سازد و دلهای شما را محکم و شجاع می سازد.[2] خداوند چند چیز را در گرو چند چیز بر خود لازم كردهاست: - توجّه و یادكردش را در گرو یادكرد انسان. فاذكرونى اذكركم»( بقره، 152) - نصرتویاریش را در گرو یارى انسان. ان تنصروا اللّه ینصركم» - بركت و ازدیاد را در گروسپاسگزارى انسان. لئن شكرتم لازیدنّكم»( ابراهیم، 7) - وفاى به عهدش را در گرو وفادارىانسان.( تفسیر كشف الاسرار) اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»( بقره، 40).[3] خدای سبحان فرمود: (اگر خدا را یاری كنید، شما را پیروز می گرداندو قدمهای شما را استوار می دارد) و فرمود: (كیست كه به خدا قرض نیكو دهد؟ تا خداوندچند برابر عطا فرماید، و برای او پاداش بی عیب و نقصی قرار دهد؛ بقره، 245) درخواستیاری از شما، به جهت ناتوانی نیست، و قرض گرفتن از شما برای كمبود نمی باشد، در حالیاز شما یاری خواسته كه: (لشكرهای آسمان و زمین در اختیار اوست و خدا نیرومند و حكیماست؛ فتح، 3) و در حالی طلب وام از شما دارد كه گنجهای آسمان و زمین به او تعلق داردو خدا بی نیاز و حمید است، بلكه خواسته است شما ر ا بیازماید كه كدام یك از شما نیكوكارترید،پس به اعمال نیكو مبادرت كنید، تا با همسایگان خدا در سرای او باشید كه هم نشینان آنهاپیامبران، و زیارت كنندگانشان فرشتگانند، و چنان گرامی داشته می شوند كه صدای آهستهآتش را نشنوند، و به بدنهایشان هیچگونه رنج و ناراحتی نرسد، (این بخشش خداست به هركس بخواهد می دهد و خدا صاحب بخشش بزرگ است؛حدید، 21)، من آنچه را می شنوید می گویم،و خداوند را به یاری خود و شما می خوانم كه او كفایت كننده و بهترین وكیل است.[4]
یكى از بهترین راههاى تربیت، روش مقایسه است. درآیات قبل نسبت به مؤمنان شهید فرمود: فلن یضلّ اعمالهم» در این آیه نسبت به كفّارمىفرماید: أضلّ اعمالهم» این مقایسه، نویدى براى مؤمنان مجاهد است. همچنین در موردمؤمنان فرمود: یثبّت اقدامكم» خداوند گامهایشان را استوار مىسازد و این آیه درمورد كافران مىفرماید: فتعساً لهم» آنها در لغزشگاهها و پرتگاهها سقوط مىكنند.[5] به دنبال ذکر مؤمنین ویاری آنان، حال کفار را برایمقایسه حال دو طایفه بیان می کند، كلمهی تعس» به معناى سقوط انسان وافتادن با صورت و به همین حال ماندن است، در مقابل انتعاس که بهمعنای سرپا ایستادن است و بدین وجه نیفتادن است.[6]
پیام ها: 1- پاداش و كیفر الهى، با عملكرد انسانهمگون است. تنصروا اللّه ینصركم» 2- هركسبا فكر، زبان و عمل خویش، دین اسلام را یارى كند، خداوند نیز او را حمایت مىكند.ان تنصروا اللّه ینصركم» 3- در میان امدادهاى الهى، ثابت قدم بودن، برجستهترین آنهاست.(بعد از نصرت الهى نام پایدارى آمده است.) ینصركم و یثبّت اقدامكم» 4- پاداشهاى الهى بیش از عملكرد ما است. ان تنصروااللّه ینصركم و یثبّت اقدامكم» 5- جهاد باكفّار محارب، یكى از مصادیق یارى دین خداوند است. فضرب الرقاب. ان تنصروا اللّه.»6- لازمهى ایمان، اقدام عملى در جهت نشر و گسترش دین الهى است. یا ایها الّذین آمنواان تنصروا اللّه.» 7 - دریافت الطاف الهى،به تلاش انسان بستگى دارد. ان تنصروا اللّه ینصركم» (انتظار نصرت خداوند بدون تلاشو كوشش، توقّعى نابجاست.) 8- نفرین بر كفّارلجوج رواست. فتعساً لهم.» (چنانكه در آیهاى دیگر مىفرماید: تّبت یدا أبى لهب») 9- كفر، مایهى تباهى و نابودى است. كفروا.أضلّ أعمالهم» 10- كراهت از دستورهاى الهى،نشانهى نوعى كفر در وجود انسان است. والّذین كفروا. كرهوا ما أنزل اللّه» 11-كیفرهاى الهى، به میزان كفر و كراهت انسان است. كفروا. ذلك بانهم.» 12- كراهت از قرآن و اعراض از آن، موجب حبط و تباهىاعمال خیر مىشود. كرهوا. فاحبط اعمالهم»13- انگیزه و نشاط، به كارها ارزش مىدهد.كسى كه نسبت به فرمانهاى خداوند ناراضى است، كارهایش ارزشى ندارد. كرهوا. فاحبطاعمالهم»[7]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 424 و 425.
[2]- ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسین طباطبایی،جلد36؛ صفحه 53.
[3] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 65.
[4] - نهج البلاغه؛ خطبه 3؛ ترجمه مرحوممحمد دشتی؛صفحه 253.
[5] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 66.
[6] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسینطباطبایی، جلد36؛ صفحه 54.
[7] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 65 الی 67.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن493- کسانی که در راه خدا کشته شده اند هرگز کارهایشان ضایع نمیشود (آیه 4 الی 6 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیات 4 الی 6 سوره مبارکه ی محمد صلوات اللهعلیه، کسانی که در راه خدا کشته شده اند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی بردو با اصلاح کارشان به بهشت هدایت می شوند.
۴- فَإِذا لَقِیتُمُالَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَفَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَلَوْ یَشاءُ اللّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضوَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ ۵- سَیَهْدِیهِمْوَ یُصْلِحُ بالَهُمْ ۶- وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ
ترجمه: ۴ ـ و هنگامى که با کافران رو به رو شدیدگردن هایشان را بزنید، تا دشمن را درهم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛یا بر آنان منت گذارید (و آزادشان کنید) یا از آنان فدیه بگیرید؛ تا جنگ بار سنگینخود را بر زمین نهد؛ (آرى) برنامه این است؛ و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازاتمى کرد، اما مى خواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید؛ و کسانى که در راه خداکشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمى برد! ۵ ـ آنان را هدایت نموده و کارشانرا اصلاح مى کند. ۶ ـ و آنها را در بهشت که اوصاف آن را براى آنان بازگو کرده واردمى کند.[1]
آیه 4سوره، مربوط به میدان نبرد است، یعنى در صحنهى جنگ كه كافران در برابر شما ایستادهاندو قصد از میان برداشتن شما را دارند، شما با قاطعیّت و صلابت بجنگید و آنان را بكشیدو پس از غلبه كامل بر آنان و اطمینان از درهم شكستن قواى دشمن، اسیر بگیرید و پس ازپایان جنگ، هرگونه كه رهبر اسلامى مصلحت دانست، جنگ، در قبال گرفتن عوض یا بدون آن،اسیران را آزاد كنید. لذا برخى كه گمان كردهاند آیه مىگوید: هر كافرى را هركجایافتید بكشید، به واژه حرب» به معناى جنگ و مسئله اسارت كه در جنگ پیش مىآید، توجّهىنكردهاند.[2] کلمهی اثخان» به معناى بسیار کشتن و غلبه بر دشمن وقهر بر ایشان است. وثاق»، وسیله بستنمثل طناب است و کلمه ی حتی» غایت گردن زدن را معین می کند؛ اوزار حرب به معنیسنگینی های جنگی یعنی اسلحه ای که جنگجویان با خود حمل می کنند و مراد به وضع آنبه طور کنایه تمام شدن جنگ است؛ آیه 4 که به اسیر گرفتن بعد از اثخان دشمن امرکرده است با آیه 67 انفال که نهی اسیر گرفتن قبل از غلبه بر دشمن است، منافاتیندارد.[3]
پیام ها: 1- از میان كافران، تنها آنان را كه در برابر شمابه جنگ ایستادهاند، از میان بردارید. فاذا لقیتم» 2- رزمنده مسلمان باید آماده، آموزش دیده و شجاعباشد. فضرب الرقاب» 3- هدف اصلى در حمله بهدشمن، نقاط كلیدى و حساس باشد. الرقاب» 4- تا دشمن از پاى در نیامده و زمینگیر نشده، به فكر اسیر گرفتن و جمع غنائمنباشید. حتّى اذا اثخنتموهم» 5 - در هنگامنبرد محكم كارى كنید تا دشمن سوء استفاده نكند و اسیران فرار نكنند. فشدّوا الوثاق» 6- در جبهه باید اختیاراتى به فرمانده تفویض شود.فاِمّا منّاً بعد و اِمّا فداءً» 7- هدف ازجهاد، جلوگیرى از ظلم و یا از بین بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسیران از سفارشهاىاسلام است. فاِمّا منّاً بعد و اِمّا فداءً» 8 - در جهاد اسلامى، هم قدرت لازم است، فضرب الرقاب» و هم عطوفت و مهربانى.فاِمّا منّاً بعد و اِمّا فداء» 9- آزاد كردناسیران، بدون گرفتن عوض، بر آزاد كردن با عوض مقدّم است. فاِمّا منّا بعد و اِمّافداء» 10- جنگ و جهاد، یكى از زمینههاى آزمایشالهى است. لیبلوا بعضكم ببعض» 11- جهاد دراسلام، براى حفظ دین خداست، نه كشورگشایى، استعمار، تهدید، رقابت، انتقام، حسادت و فى سبیل اللّه» 12- گرچه در جنگ بعضى شهیدمىشوند ولى خداوند اهدافشان را به ثمر مىرساند و زحمات آنان هرگز تباه نمىشود.قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ أعمالهم» 13- جنگ، میدان آزمایش الهى و كفّار، وسیله آزمایش و شهدا، پیروزمندان این آزمایشند.لیبلوَا بعضكم ببعض و الّذین قتلوا. فلن یضل أعمالهم» 14- هدایت الهى، دائمى استو حتّى پس از مرگ و شهادت نیز ادامه دارد. قتلوا. سیهدیهم» 15- هنگام رفتن به جبهه و جهاد، نگران زندگى فردىو خانوادگى خود نباشید. یصلح بالهم» 16- شهادتدر راه خدا، همهى نابسامانىهاى انسان را جبران مىكند؛ لغزشها بخشیده و عیبهانادیده گرفته مىشود. یصلح بالهم» 17- مدیریّتكارهاى شهید را ذات مقدّس خداوند بر عهده دارد. سیهدیهم. یصلح.» - تشویقها و پاداشهاى بزرگ، بهترین وسیلهبراى ایجاد انگیزه در كارهاى سخت است. فلن یضلّ اعمالهم.سیهدیهم. یدخلهم الجنّة» 19- شناخت قبلى از پاداش، لذّت و شوق انسان را بههنگام دریافت آن بیشتر مىكند. الجنّة عرّفها لهم»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 397 و 398
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 62.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسین طباطبایی، جلد36؛ صفحه 47 و 48.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه63 و 64.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن492- تباه شدن اعمال یا بهبود حال و روز (آیه 1 الی 3 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیات 1 الی 3 سوره محمد صلی الله علیه و آلهوسلم، دو گروه کافران و مؤمنان و خصوصیات و رفتارشان را بازگو می کند که گروه اولاز باطل و گروه دوم از حق پیروی می کنند.
۱- الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ۲- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْکَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ ۳- ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوااتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْکَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ لِلنّاسِ أَمْثالَهُمْ
ترجمه: بنام خداوند بخشنده بخشایشگر ۱ ـ کسانىکه کافر شدند (و مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمالشان را نابود مى کند!۲ ـ وکسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمّد(صلى الله علیهوآله) نازل شده ـ و همه حق است و از سوى پروردگارشان ـ نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشانرا مى بخشد و کارشان را اصلاح مى کند! ۳ ـ این به خاطر آن استکه کافران از باطل پیروى کردند، و مؤمنان از حقى که از سوى پروردگارشان بود تبعیت نمودند؛این گونه خداوند براى مردم مثل هاى آنان را بیان مى کند![1]
صد» که مصدر فعل صَدُّوا » است به معنی منع و جلوگیری مردم ازایمان آوردن به آنچه رسول خداوند صلی الله علیه ایشان را بدان می خواند یعنی ازایمان به دین توحید تفسیر کرده اند؛ مراد به جمله ی الَّذِینَکَفَرُوا » کفار مکه و سایر کفاری است که از ایشان پیرویمی کنند و مراد از ضلالت اعمال کفار باطل شدن و فساد آن است قبل از اینکه به نتیجهبرسد و خدایتعالی این معنا را به کنایه ضلالت خوانده است؛ در صدرآیه دوم ظاهراینکه ایمان را مطلق آورده این است که مطلق دارندگان ایمان و عمل صالح منظورند، درنتیجه جمله بعدی که ایمان آوردن را مختص به یک طایفه خاص می داند، قیدی احترازیخواهد بود، نه تأکید که صرفاً به خاطر عنایتی که به ایمان دارد قید نامبرده راآورده باشد.[2] نکتهها: 1-كلمه بال» یا به معناى كار و حالات و شئون است و یا به معناى روح و قلب. 2-تكرار جمله آمنوا»، نشانه آن است كه باید ایمان به وحى و دستورات پیامبر هم وزنِ ایمانبه خدا باشد همچنین خداشناسى و جهان بینى صحیح و رفتارهاى خوب به تنهایى نجاتبخشنیست، بلكه ایمان به رسالت پیامبر اسلام و شریعت او نیز لازم است. 3- مراد از عملواالصّالحات» انجام تمام كارهاى صالح نیست، زیرا انجام تمام آنها براى انسان ممكن نیست.چنانكه مراد این نیست كه تمام كارهاى مؤمنان صالح است، زیرا به دنبال آن مىفرماید:كفّر عنهم سیئاتهم» بدىهاى آنان را جبران مىكنیم.( تفسیر اطیب البیان) بلكه مرادانجام كارهاى نیك در هر زمینهاى به مقدار توان و در حد امكان است. 4- مراد از مانزّل على محمّد»، وحى الهى است كه هم شامل قرآن مىشود و هم شامل سنّت پیامبر اكرمصلىالله علیه وآله. چنانكه در قرآن مىخوانیم: ما ینطق عن الهوى» (تحریم، 3) سخنان اواز روى هوا و هوس نیست. 5- همان گونه كه تكلیف نماز و روزه بر پیامبر نازل شد، دستورتعیین جانشین نیز در حجّةالوداع نازلشد. یا أیّها الرّسول بلّغ ما أنزل الیك.»( مائده، 67) بنابراین بشارت در این آیهمخصوص كسانى است كه به تمام آنچه بر پیامبر نازل شده (نه فقط به بخشى از آن)، ایمانداشته باشند.[3]
پیام ها: 1- در روانشناسى تبلیغ، گاهى باید بى مقدّمه سخن گفت. بسم اللّه الرحمن الرحیمالّذین كفروا.» 2- معمولاً هر انحرافى انحرافدیگر را به دنبال دارد، بعضى ابتدا كفر مىورزند و آنگاه مانع ایمان دیگران مىشوند.كفروا و صدوا» 3- تلاش كفّار ناكام مىشود،كوشش آنان عاقبت ندارد و مردم دیر یا زود حقیقت را خواهند فهمید. صدوا. أضل أعمالهم» 4- راه خدا دشمن دارد و دشمنان بیكار نمىنشینندو در صدد انحراف دیگرانند. صدّوا عن سبیل اللّه» 5 - تباه كردن اعمال، نوعى كیفر الهى براى كفّار است. كفروا. اضلّ» 6- ایمان،درجات و مراحلى دارد و امرى كمالپذیر است. آمنوا. و آمنوا» 7- ایمان و عمل، ازیكدیگر جدا نمىشوند. آمنوا و عملوا الصّالحات و آمنوا» 8- ایمانى ارزش دارد كه بهاطاعت كامل از دستورات الهى بیانجامد. بما نزّل على محمّد» 9- پیروى از دستورات انبیا،طبق ملاك و معیار حق است. و هو الحق» 10-احكام و شریعت دین، براى رشد و تربیت انسان است. نزّل. من ربّهم» (به عبارت دیگر،ربوبیّت الهى اقتضا مىكند كه براى رشد و تربیت بندگان، برنامهاى حقیقى و به دوراز انحراف فرو فرستاده شود.) 11- معیار حقّ وحقیقت، مطابقت با وحى ودستورات خداست.هوالحقّ من ربّهم» 12- پیامبر اسلام از پیشخود حرفى نمىزند، آنچه مىگوید وحى است. نزّل على محمّد. من ربّهم» 13- براى دریافت الطاف الهى، ایمان به تنهایى كافىنیست، بلكه عمل صالح و پیروى از رسول خدا نیز لازم است. آمنوا و عملوا الصّالحات وآمنوا بما نزّل على محمّد. كفّر عنهم. و أصلح بالهم» 14- ایمان و عمل صالح، گذشتهها را جبران و آیندهرا بیمه مىكند. كفّر. اصلح» 15- كفر،سبب تباهى عمل، و ایمان و عمل صالح، سبب اصلاح عمل مىگردد. الّذین كفروا. اضلّاعمالهم - الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات. أصلح بالهم» 16- گناهان و بدىها مانع اصلاح انسان است، ابتداباید آنها برطرف شود تا زمینه اصلاح فراهم گردد. كفر عنهم سیئاتهم و أصلح بالهم» 17- خداوند با تهدید كفّار أضلّ أعمالهم» و بشارتبه مؤمنان أصلح بالهم»، از پیامبر و اهل ایمان دلجویى مىكند.- سرنوشت و عاقبت خوب یا بدانسان، تابع افكار و اعمال اوست. أضلّ أعمالهم. أصلح بالهم - ذلك بانّ الّذین.» 19- باطلگرایى، زمینه گرایش به كفر است. الّذینكفروا اتّبعوا الباطل» 20- هر راهى كه در مقابل حقّ قرار گیرد، باطل و بى اساس استو میان حق و باطل، راه سومى وجود ندارد. اتّبعوا الباطل. اتّبعوا الحق» 21- باطل،از ناحیه انسان است و به خدا نسبتى ندارد ولى حق از سوى خداوند است و حقایق آسمانىپوچ نیستند. الحقّ من ربّهم» 22- مصداق بارزو روشن حقّ، قرآن است. اتّبعوا الحقّ من ربّهم» (در آیه قبل خواندیم: ما نزّل علىمحمّد و هوالحقّ من ربّهم») 23- استفاده ازمثال و بیان عوامل سعادت و شقاوت انسان در قالب تمثیل، از اصول تربیتى قرآن است. ذلكبانّ. كذلك یضرب اللّه للناس امثالهم»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی با همکاریجمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 391 و 392.
[2] - ترجمه تفسیر المیزان؛ محمد حسینطباطبایی، جلد36؛ صفحه 44 و 45.
[3] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 58 و 59.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 58 الی 61.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن491- ایمان به دعوت کننده - بخشیدن برخی گناهان(آیه31 و 32 سوره احقاف)
در آیات 31 و 32 سوره ی مبارکه ی احقاف، نتیجهایمان را بخشش برخی گناهان و رهایی از عذاب دردناک و نتیجه عدم ایمان را گمراهی آشکار دانسته است.
۳۱- یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِىَ اللّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذاب أَلِیم ۳۲- وَ مَنْ لایُجِبْ داعِىَ اللّهِفَلَیْسَ بِمُعْجِز فِى الْأَرْضِ وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ أُولئِکَفِی ضَلال مُبِین
ترجمه: ۳۱ ـ اىقوم ما! دعوت کننده الهى را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا گناهانتان را ببخشدو شما را از عذابى دردناک پناه دهد. ۳۲ ـ و هر کس به دعوت کننده الهى پاسخ نگوید، هرگز نمىتواند از چنگال عذاب الهى در زمین فرار کند، و غیر از خدا یار و یاورى براى او نیست؛چنین کسانى در گمراهى آشکارند ![1]
در قرآن، ایمان،استغفار، قرض الحسنه و تقوا، از عوامل جلب مغفرت الهى است. در این آیه به تمام اصولعقاید اسلامى اشاره شده است: توحید: آمنوا به»، نبوّت: داعى اللّه» و معاد: یجركممن عذاب الیم».[2] منظور از داعِىَاللّهِ » رسول خداوند صلی الله علیه و آله وسلم است وظاهراً کلمه ی من» در جمله ی مِنْ ذُنُوبِکُمْ » برای تبعیض باشد و منظوراین است که ایمان بیاورید تا خداوند بعضی از گناهان شما را یعنی گناهانی که قبل ازایمان داشتید بیامرزد، همچنانکه در سوره انفال آیه 38 فرموده: اگر دست بردارندآنچه در گذشته مرتکب شده اند بخشوده می شود.»[3]
پیام ها: 1- در تبلیغ دین، از عنصر عاطفه و پیوندهاى اجتماعى بهره بگیریم. یا قومنا»دوبار تكرار شده است. 2- انبیا مردم را بهخدا دعوت مىكنند، نه به سوى خود. داعى اللّه» 3- در تبلیغ و امر به معروف، آثار اعمال را بیان كنیم. اجیبوا. یغفر لكم» 4- ایمان، بعضى گناهان مانند كفر و شرك را برطرفمىكند، امّا برخى گناهان مانند تضییع حق مردم، حساب دیگرى دارد. من ذنوبكم» (كلمهمن»، یعنى بخشى از گناهانتان بخشیده مىشود.) 5- جنّ نیز همانند انسان مكلّف است و در صورت نافرمانى، گنهكار محسوب شده ومورد قهر و كیفر قرار مىگیرد. ذنوبكم. عذاب الیم» 6- جن، داراى قدرت انتخاب واختیار است. اجیبوا. و من لا یجب» 7- تشویقو تهدید باید در كنار هم باشد. یغفر لكم. فلیس بمعجز» 8- كفر، انسان را در بن بست قرار مىدهد، نه خودمىتواند فرار كند، لیس بمعجز فى الارض.» نه كسى مىتواند او را رها سازد. لیسله من دونه اولیاء» 9- هر راهى به جز راه خدا،گمراهى آشكار است. من لا یحب. فى ضلال مبین»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی با همکاریجمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 365.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 48.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسینطباطبایی؛ جلد 36؛ صفحه 36 و 37.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 48 و 49.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن490- صرف نعمتهای پاکیزه در زندگی دنیا و استکبار و فسق، منجربه عذاب ذلت بار اخروی است. (آیه20 سوره احقاف)
در آیه 20 سوره یشریفه ی احقاف، خواری و ذلت و عذاب اخروی را به دلیل استکبار و فسق آنان در دنیادانسته است.
۲٠-وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِیحَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِبِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ
ترجمه: ۲٠ - آن روز که کافران را بر آتش عرضه مى کنند (بهآنها گفته مى شود:) از طیبات و لذائذ در زندگى دنیاى خود استفاده کردید و از آن بهرهگرفتید؛ اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکبارى که در زمین به ناحق کردید و به خاطرگناهانى که انجام مى دادید، جزاى شما خواهد بود![1]
آیهفوق، نتیجه گیری از آیه قبل است که می فرمود: طیبات خود را از دنیا بردید و منظوراز عذاب هون آن عذابی است که توأم با خواری و ذلت باشد، و معنای ایه این است که پسامروز سزایتان عذابی است که در آن خواری و ذلت است و خواری آن در مقابل استکباری استکه در دنیا می کردید و زیر بار حق نمی رفتید و عذابش در مقابل فسق واعراض از طاعاتبود، این دو گناه یکی مربوط به اعتقاد است که همان استکبار از حق باشد و دیگریمربوط به عمل که همان فسق است.[2]
پیام ها: 1- در قیامت انواع شكنجههاى جسمى و روحى و روانى براى مجرمان است. یعرض الّذینكفروا على النار أذهبتم» (عذاب مجرمان، همراه با توبیخ و سرزنش و تحقیر آنان است.) 2- استفاده از نعمتها و طیّبات براى انسان حلالاست، اُحلّ لكم الطیّبات»( مائده، 4) لیكن مصرف آنها در راه هوسها، خسارت است.اذهبتم طیّباتكم» 3- كیفر تكبّر در دنیا،خوارى و ذلّت در قیامت است. عذاب الهون بما كنتم تستكبرون» 4- گردنكشى و استكبار، مقدّمه فسق و خروج از مدارحق است. تستكبرون. تفسقون» 5 - تكبّر درونى،سبب عملكرد بد بیرونى است. تستكبرون. تفسقون»[3]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی با همکاریجمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 343.
[2] - ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسینطباطبایی؛ جلد 36؛ صفحه 20 و21.
[3] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 40.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن489- اُف گویان به پدر و مادر (آیه 17 و سوره احقاف)
درآیات 17 و سوره مبارکه ی احقاف، سخن از فرزندانی است که به پدرو مادرشان اُف میگویند، چرا که آنان را به ایمان و روز قیامت دعوت می کنند، اما فرزندان با ایناستدلال که پیش از ما اقوامی از بین رفته اند ولی قیامتی برای آنان نبوده استواینها افسانه ای بیش نیست می خواهند حرف خود را اثبات نمایند، در حالی که خداوندهمین این فرزندان و هم کافران پیش از اینان (جن و انس) را که زیانکارند، وعده عذابمی دهد.
۱۷- وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللّهَ وَیْلَکَ آمِنْإِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ ما هذا إِلاّ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ ۱۸- أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّعَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِإِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ
ترجمه: ۱۷ ـ و کسى که به پدر ومادرش مى گوید: اُف بر شما! آیا به من وعده مى دهید که من روز قیامت مبعوث مى شوم ؟!در حالى که پیش از من اقوامى بودند (و مبعوث نشدند)! و آن دو فریاد مى کشند و خدا رابه یارى مى طلبند که: واى بر تو! ایمان بیاور که وعده خدا حق است ! اما او پیوسته مىگوید: اینها چیزى جز افسانه هاى پیشینیان نیست ! ۱۸ ـ آنهاکسانى هستند که فرمان عذاب درباره آنان همراه اقوام (کافرى) که پیش از آنان از جن وانس بودند مسلّم شده، چرا که همگى زیانکار بودند![1]
در آیات قبل(15 و16)، آثار احسان به والدین و ایمان به خدا و شكر نعمتهاى الهى كه همان بهشتجاودان است، مطرح شد، در این آیات چهرهى فرزند نااهل و سرانجام شوم و خسارتباراو ترسیم مىشود تا شیوه سخن و رفتار و عاقبت دو نوع فرزند، با یكدیگر مقایسه شود؛كسىكه ایمان به معاد ندارد، هستى و استعدادها و نعمتهاى خود را با بهاى ناچیز واهداف زود گذر معامله مىكند و در قیامت دستخالى مانده و سرمایهاش هدر رفته واهل حسرت و خسارت است.[2]کلمه ی اُف» دو معنا را اظهار می کند یکی خستگی و دیگری خشم، و جمله ی أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ » استفهامی استتوبیخی و معنایش این است که آیا مرا تهدید می کنی به اینکه یک بار دیگر از قبرمبیرونم کنند و برای پس دادن حساب حاضرم سازند و خلاصه مرا به معاد تهدید می کنی؟در حالی که وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی » امتهایی قبل از من بودند و هلاک شدند و احدی از آنان زنده و مبعوث نشدولی این نابخردان نفهمیدند که اگر بعضی از مردگان گذشته زنده می شدند در دنیا زندهمی شدند و تهدید و وعید خداوند سبحان مربوط به آخرت و مبعوث شدن در آن نشده است ونه دنیا.[3]
پیام ها: 1- فرزند نااهل به والدین خود بدگویى و بىادبى مىكند: اُفّ لكما» ولى والدینبا ایمان و دلسوز، براى هدایت فرزند خود، هم از خدا استمداد مىكنند و هم او را بهخوبىها امر و از بدىها نهى مىكنند. یستغیثان اللّه ویلك آمن» 2- معمولاً منكر معاد، نه استدلال دارد نه ادب.اُفّ لكما أتعداننى» 3- فرزند، آزاد و مستقلو مسئول اعمال خویش است. أتعداننى أن اخرج. ویلك آمن» 4- والدین در قبال ارشاد و هدایت فرزندان خود مسئولهستند، گرچه پاسخ مثبت نگیرند. أتعداننى ان اخرج. ویلك آمن» 5 - والدین، در كنار رشد و تغذیه جسمى فرزند، مسئولرشد معنوى او نیز هستند. حملته. بلغ اشدّه. هما یستغیثان. ویلك آمن» 6- والدین، با یادآورى معاد و عاقبت اندیشى، فرزندانخود را تربیت كنند. آمن انّ وعد اللّه حق» 7- ایمان نداشتن به معاد، سبب بىتعهدى فرزند حتّى در برابر والدین مىشود.اُفّ لكما. ما هذا الا اساطیر الاولین» 8 - منكران معاد، مؤمنان را مرتجع و متحجّر مىدانند و خود را نواندیش. ماهذا الاّ اساطیر الاولین» 9- كفر به معاد وبدگویى و بىادبى گستاخى در برابر والدین، عذاب قطعى را به دنبال دارد. قال لوالدیهافّ. اولئك الّذین حق علیهم القول» 10- لجاجتفرزندان در كفر، مانع استجابت دعاى والدین در حق آنان مىشود. و هما یستغیثان اللّه.حقّ علیهم القول» 11- سنّت خداوند نسبت بههمه منحرفان یكسان است. حق علیهم القول فى امم قد خلت من قبلهم» 12- كفر و انكار معاد، در میان جن و انس سابقه طولانىدارد. اُمم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس» 13- جن نیز موجودى مثل انسان؛ داراى تكلیف، تمدّن، مرگ و میر، حساب و كتاب ودریافت كیفر و پاداش است. امم. من الجنّ و الانس» 14- انكار معاد وانحراف فكرى، خسارت سنگین در پىدارد.انهم كانوا خاسرین» 15- گستاخى در برابر والدین،حتّى با گفتن كوچكترین حرفى، جرمى بزرگ و مورد نكوهش قرآن و مایهى خسارت انسان است.اُفّ لكما. كانوا خاسرین»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی با همکاریجمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 336 و 337.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 36 و 37.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسینطباطبایی؛ جلد 36؛ صفحه 16.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 37 و 38.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن488- احسان به پدر ومادر (آیه 15 و16 سوره احقاف)
در آیات 15 و 16 سوره ی مبارکه ی احقاف، سفارش به نیکی به والدین، بخصوص به مادر شدهاست؛ این افراد که به سفارش خداوند عمل می کنند، اعمالشان مورد قبول واقع شده و ازگناهانشان در می گذرند و به بهشت وارد می شوند.
۱۵- وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاًوَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتّى إِذا بَلَغَأَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَالَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ۱۶- أُولئِکَ الَّذِینَنَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ فِی أَصْحابِالْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ
ترجمه: ۱۵ ـ ما به انسان توصیهکردیم که به پدر و مادرش نیکى کند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى کند و با ناراحتىبر زمین مى گذارد؛ و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سى ماه است؛ تا زمانى که به کمالقدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مى گوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکرنعمتى را که به من و پدر و مادرم دادى به جا آورم و کار شایسته اى انجام دهم که ازآن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوى تو بازمى گردم و توبه مى کنم،و من از مسلمانانم ! ۱۶ ـ آنها کسانى هستند که ما بهترین اعمالشان را قبولمى کنیم و از گناهانشان مى گذریم و در میان بهشتیان جاى دارند؛ این وعده راستى استکه وعده داده مى شدند.[1]
کلمه ی وصیت» به معنای آن است که به دیگریپیشنهاد کنی که فلان کار را انجام دهد و این پیشنهادات همراه با موعظه و خیرخواهیباشد؛ بنابر این بیان، تقدیر کلام وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَبِوالِدَیْهِ أن یحسن الیهما إِحْساناً » می باشد، یعنی ماسفارش کردیم انسان را به پدر و مادرش که به آن دو به هر مقدار که باشد و بتوانداحسان کند.[2]كُره» به معناى سختى درونى و كَره»، سختى از بیرون اس ( مفردات راغب). أوزعنى» بهمعناى ایجاد علاقه و عشق براى انجام كارى است كه به آن توفیق الهى گویند. احسان بهوالدین، از جایگاه ویژهاى نزد خداوند برخوردار است. در قرآن، پنج بار كلمه وصّینا»بكار رفته كه سه بار آن مربوط به والدین است.( عنكبوت، آیه 8 ، لقمان، آیه 14 و همینآیه) در این آیه به دوران جنینى و نوزادى انسان تا سن چهل سالگى اشاره شده و این سن، اوج کمال جسمی انسان شمرده شده است.[3]انسان بالغ و لایق و باایمان در چهل سالگی، سه چیز را از خداوند تقاضا می کند: 1-پروردگارا به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرمارزانی داشتی به جا آورم؛ 2- خداوندا به من توفیق ده تا عمل صالح بجا آورم، عملیکه تو از آن خشنود باشی؛ 3- خداوندا صلاح و درستکاری را در فرزندان و دودمان منتداوم بخش.[4] کلمه ی نتقبل» متکلم مع الغیر از مضارعباب تقبل(تفعل) است و تقبل همان معنای قبول را دارد، اما از آن بلیغ تر است و مرادبه أَحْسَنَ ما عَمِلُوا ؛ احسن آنچه کرده اند» اطاعتهای واجب و مستحب است، چون این طاعات است که پذیرفته می شود، امامباحات هر چند هم دارای حسن باشد، تقبل نمی پذیرد.[5] قبولى اعمال داراى مراتبىاست: الف) قبول عادّى. انما یتقبّل اللّه من المتّقین»( مائده، 27) خداوند فقط ازاهل تقوا مىپذیرد. ب) قبول نیكو. تقبّلها ربّها بقبول حسن»( آل عمران، 37) خداوند،مریم را به خوبى پذیرفت. ج) قبول احسن. نتقبّل عنهم احسن ما عملوا» و در دعا مىخوانیم:خدایا به بهترین نوع از ما قبول كن. فتقبله منّا باحسن قبولك»( كافى، ج4، ص165)اگر كارهاى انسان مورد قبول حق واقع نشود، حتّى ساختن خانه خدا كعبه هم بىفایده است.هنگامى كه حضرت ابراهیم پایههاى كعبه را بالا مىبرد، به خود و كار خود مباهات نكرد،بلكه گفت: ربّنا تقبل منّا»( بقره، 127) خداوندا! از ما پذیرا باش.[6]
پیام ها: 1- سفارش احسان به والدین، در طول تاریخ و تمامادیان بوده است. (وصّینا» در قالب ماضى آمده است) 2- احسان به والدین، از حقوق انسانى است كه هر پدرو مادرى بر گردن فرزندشان دارند. وصّینا الانسان» (نفرمود: وصینا الّذین آمنوا») 3- در احسان به والدین، مسلمان بودن آنان شرط نیست.وصّینا الانسان بوالدیه» 4- استحكام بنیادخانواده و حفظ جایگاه والدین، مورد توجّه خاص خداوند است. وصّینا الانسان بوالدیهاحساناً» 5 - نه تنها انفاق و امداد و احترام،بلكه هر نوع نیكى نسبت به والدین لازم است. (احساناً» به صورت نكره آمده كه شامل هرنوع احسانى شود.) 6- احسان به والدین بایدپیوسته و برجسته باشد، نه به مقدار ضرورت و مقطعى. (تنوین در احساناً» نشانهى عظمتو برجستگى است.) 7- توجّه به سفارش اكید خداوندبه زحمات گذشته والدین، احسان و خدمت كردن به آنان را عاشقانه و جدىتر مىكند.وصّینا الانسان. حملته امّه» 8 - كمال احسانبه والدین، در آن است كه بىواسطه انجام گیرد. بالوالدین احسانا» (حرف ب» در بالوالدین»نشانه آن است كه احسان به والدین با دست خود باشد.) 9- یاد رنج و زحمتهاى مادران، در برانگیختن عاطفهفرزندان مؤثّر است. حملته امّه كُرهاً. كرها.» 10- حق مادر بیش از پدر است. پس از كلمه والدین»،سخن از رنجهاى مادر است. حملته امّه كُرهاً.» 11- تمام دستورات و اوامر و نواهى دینى، دلیل و فلسفه دارند. (گرچه دلیل بعضىاز آنها مانند احسان به والدین، بیان شده است). وصّینا. حملته امّه كُرهاً.» 12- چهل سالگى قلّه توانمندى و رشد انسان است.بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنة» 13- شكر الهى، به استمداد و توفیقخداوند نیاز دارد. أوزعنى أن اشكر نعمتك» 14- بخشى از نعمتهاى انسان، به واسطه والدین و نیاكان است. انعمت علىّ وعلى والدىّ» 15- بلوغ جسمى و كمال عقلى، بستربلوغ معنوى است. بلغه اشده و بلغ أربعین سنة قال ربّ.» 16- تشكّر فرزند از نعمتهایى كه خداوند به والدیناو داده، وظیفه و نوعى احسان به والدین است. اشكر نعمتك. على والدىّ» 17- بهترین راه تشكر از نعمتهاى خداوند، انجامكار نیك است. أشكر نعمتك. أعمل صالحاً» - ارزش عمل صالح به آن است كه پیوسته و دائمىباشد. ان اعمل صالحاً» (فعل مضارع اعمل»، نشانه دوام و استمرار است) 19- عمل صالحى ارزشمند است كه خالصانه بوده و موردقبول و رضاى خدا قرار گیرد. اعمل صالحاً ترضاه» 20- نسل صالح، افتخارى براى والدین است. اصلح لى فى ذرّیتى» 21- بهترین دعا آن است كه انسان، هم به والدین وهم به فرزندان توجّه داشته باشد. على والدىّ. اصلح لى فى ذریّتى» 22- در برابر ناسپاسىهایى كه نسبت به خدا و والدینداشتهایم، توبه و جبران كنیم. و على والدىّ. انّى تُبتُ الیك» 23- مسلمان بودن و مسلمان مردن، دعاى پاكان و صالحاناست. انّى تُبتُ الیك و انّى من المسلمین» 24- ارزش هر عمل، به قبول شدن آن است.أولئك الّذین نتقبّل عنهم.» 25- احسان به والدین و تشكر از خداوند، زمینه قبولىاعمال صالح انسان است. بوالدیه احساناً. اشكر نعمتك. اولئك الّذین نتقبل عنهم»26- در بارگاه الهى، گناهكار تائب هم مورد پذیرش قرار مىگیرد. اولئك الذین نتقبلعنهم. و ن عن سیئاتهم» 27- احسان به والدین و شكر الهى، زمینه پذیرش نیكىهاو برخوردارى از عفو الهى است. احساناً. اشكر نعمتك. ن عن سیئاتهم» 28- احسان به والدین و شكر الهى، كلید بهشت است.احسانا.اشكر نعمتك. فى اصحاب الجنة» 29- وعدههاى الهىتخلف ناپذیر است. وعد الصدق» 30- انبیا وجانشینان آنان، همواره پیامها و وعدههاى الهى را به گوش مردم مىرسانند. كانوایوعدون»[7]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی با همکاریجمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 324 و 325.
[2] - ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسینطباطبایی؛ جلد 36؛ صفحه 11.
[3] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 32.
[4] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی با همکاریجمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 329 و 330.
[5] - ترجمه تفسیر المیزان، محمد حسینطباطبایی؛ جلد 36؛ صفحه 15.
[6] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه34 و 35.
[7] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 32 الی 35.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن500- بیهوشی مرگ و ایمان آورندگان (آیه 20 و21 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیات 20 و21 سوره مبارکه محمد صلی الله علیه وآله، سخن از افراد است که ایمانی ضعیفدارند که آرزو می کنند فرمان جهاد صادر شود، اما زمانی که سوره ای محکم که در آنسخن از جنگ است نازل می گردد، حالت آنان همانند محتضری است که در آستانه مرگ قرارگرفته است.
۲٠-وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌمُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌیَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ۲۱- طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌفَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ
ترجمه: ۲٠ - کسانى که ایمان آورده اند مى گویند: چرا سورهاى نازل نمى شود (که در آن فرمان جهاد باشد) ؟! اما هنگامى که سوره واضح و روشنى نازلمى گردد که در آن سخنى از جنگ است، منافقان بیماردل را مى بینى که همچون کسى که درآستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مى کنند؛ پس مرگ و نابودى براى آنان سزاوارتر است!۲۱- (ولى) اطاعت و سخن سنجیدهبراى آنان بهتر است؛ و اگر هنگامى که فرمان جهاد قطعى مى شود به خدا راست گویند(و ازدر صدق و صفا درآیند) براى آنان بهتر مى باشد.[1]
مراد از طاعة»، یك پارچه اطاعت كردن است. عبارتِ عزم الامر»به معناى پیدا شدن وضعى است كه عزم و ارادهاى نافذ مىخواهد و بعضى آن را به معناىشدّت و سخت شدن جنگ دانستهاند. افراد سست ایمان، به دلیل ترس از جهاد، علاوه بر نافرمانىو شانه خالى كردن از جهاد، دست به توجیه و دلیل تراشى و سخنان نامربوط مىزنند. قرآندر آیات متعدّد به بهانههاى آنان اشاره كرده است، از جمله اینكه مىگفتند: 1-طاقت و توان جنگیدن نداریملاطاقة لنا»( بقره، 249). 2- خانواده ما امنیّت ندارد و خانههایمان بىحفاظ و بىپوششاست بیوتنا عورة»(احزاب، 13). 3- هوا گرم است لاتنفروا فى الحَرّ»( توبه، 81). 4- اگر شركت كنیم، مرتكبگناه مىشویم. در جنگ تبوك بهانه آوردند كه نگاه ما به دختران رومى سبب فتنه مىشود،بنابراین ما به جبهه نمىآییم. امّا قرآن همین فرار از جنگ را فتنه دانست ألا فى الفتنة سقطوا»( توبه، 49). 5- اكنون زمانمناسبى براى جنگ نیست، بهتر است به تأخیر افتد. لولا اخّرتنا»( نساء، 77) 6- مىترسیمگرفتار بلا و ضرر شویم. نخشى أن تُصیبنا دائرة»( مائده، 52) در این آیه مىفرماید: اگر به هنگام فرمان جهاد، به جاى اینقبیل بهانهها، اطاعت كنید و سخنى نیك بگویید، بهتر است طاعة و قول معروف».[2]
مراد از سورةمحكمة»، سورهاى است كه آیات آن محكم وروشن باشد، نهمتشابه و مبهم؛ مراد (كسانى كه در قلوبشان مرض است)، در این آیه، مؤمنینی است کهایمانشان ضعیف است، نه منافقان، زیرا منافقان جزو مؤمنان نیستند و آیه با عبارت الَّذِینَ آمَنُوا » دربارهى مؤمنان است؛معنای جمله ی مَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ » محتضری است که در سکرات مرگ قرار گرفته و کلمه ی غشیه» و غشاوۀ» به معنای پوشاندن و پیچیدن چیزی در لفافه است و چون با صیغه مجهول گفتهمی شود( غشی علی فلان)، معنایش این است که فلانی در اثر عارضه ای فهمش از کارافتاد (نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ)، نگاهی است که محتضر به تو می افکند، بدون اینکه پلک به هم بزند.[3]
پیام ها: 1- گروهى از مؤمنان در انتظار فرمان جهادند و این آمادگى خود را پیوسته به زبانمىآورند. یقول الّذین آمنوا.» 2- مؤمنان،روش زندگى خود را در تمام ابعاد، بر پایه دستورات الهى قرار مىدهند. یقول الّذینآمنوا لو لانزّلت سورة» 3- فرمان جهاد بایدبر اساس وحى و دستورات الهى باشد. لو لانزلت سورة» 4- جهاد در جایى است كه دلایل وم آن، محكم و روشنباشد. سورة محكمة» 5 - جنگ و جهاد هدف اصلىفرمانهاى الهى نیست، بلكه یكى از احكام است. ذكر فیها القتال» 6- فرمان جهاد، میدان آزمایش افراد است. ذكر فیهاالقتال رایت الّذین.» 7- با توجّه به نوعنگاه و دید و نظر افراد، مىتوان آنان را ارزیابى كرد. رایت. ینظرون الیك» 8 - ترس از جهاد، نشانه بیماردلى است و افراد سستایمان با فرمان جهاد، مرگ خود را با چشم مىبینند همان گونه كه در حال احتضار، انسانمرگ را مىبیند. فى قلوبهم مرض ینظرون الیك نظر المغشىّ علیه من الموت» 9- شعار مرگ و مرده باد و تبرّى از دیگران، ریشهقرآنى دارد. فاولى لهم» 10- مؤمن، در برابر فرمان الهى جهاد، سراپا فرمانبردار است.طاعة» 11- گفتار و كردار، هر دو باید صحیحو بجا باشد. طاعة و قول معروف» 12- در بارهفرامین الهى، به نیكى و پسندیده سخن بگویید. و قول معروف» 13- جهاد و دفاع، از نظر عقل و فطرت پسندیده است.قول معروف» 14- ریشهى ترس از جهاد، آن استكه صادقانه عمل نمىكنیم. فلو صدقوا اللّه» 15- فرمان خداوند بر جهاد، به نفع انسان است، (نه خدا). لكان خیراً لهم»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 461.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 85.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسینطباطبایی، جلد36؛ صفحه 68.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 84 الی 86.
سـَمـِعْتُ الرِّضَا(علیه السلام) یَقُولُ لَا یَكُونُ الْمُؤْمِنُمُؤْمِناً حَتَّی یَكُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْنَبِیِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُسِرِّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِأَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ) وَ أَمَّا السُّنَّةُ مـِنْ نـَبـِیِّهِفَمُدَارَاةُ النَّاسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ نَبِیَّهُ(صلی الله علیهو آله وسلم) بِمُدَارَاةِ النَّاسِ فَقَالَ خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ
امام رضا(علیه السلام) می فرمود: مؤمن، مؤمن حقیقی نباشد مگرزمانی كه سه خصلت و روش در او بوده باشد: روشی از پروردگارش و روشی از پیغمبرش و روشیاز ولی و امامش، اما روش پروردگارش نگهداری راز خود است، خدای(عز و جل) فرماید: (خدایعالم بغیب است و كسی را برغیب خود آگاه نكند جز رسولی را كه بپسندد، 26 سوره 72) واما روش پیغمبر خوشرفتاری با مردم است زیرا خدای(عز و جل) پیغمبرش(صلی الله علیه وآله وسلم) را بخوشرفتاری با مردم دستور داده و فرموده است (گذشت را پیشه گیر و به نیكیدستور ده، 199 سوره 7) و اما روش امامش صبر كردن در زمان های تنگدستی و پریشان حالیاست. (اصول کافی؛ جلد 3، باب مؤمن و علامات و صفاتش كتاب ایمان و كفر؛ ص 339)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم فرمودند: خوشا حال بندهگمنامی که خدا او را شناسد و مردم او را نشناسند، اینها چراغهای هدایت و چشمه هایدانشند، هر فتنه تاریک و سختی از برکت آنها برطرف شود، آنها نه فاش کننده و پخشکننده اسرارند و نه خشن وریاکار.(اصول کافی، جلد 3، کتاب ایمان و کفر؛ ص 319)
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن499- توفیق تقوا (آیه 17 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیه 17 سوره محمد صلی الله علیه و آله، کسانیکه هدایت یافته اند را خداوند متعال بر هدایتشان می افزاید و به آنان تقوا می بخشد.
۱۷- وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ
ترجمه: ۱۷ ـ کسانى که هدایت یافتهاند، (خداوند) بر هدایتشان مى افزاید و روح تقوى به آنان مى بخشد![1]
این آیه مىفرماید: گروهى با شنیدن همان آیات وسخنان، رشد یافته و وسعت روحى و معنوى پیدا مىكنند. عباراتى مانند زادهم هُدى» وزدنى علماً»( طه، 114) صرفاً فزونى هدایت یا علم را بیان نمىكند، بلكه بیانگر رشدو بالندگى روحى و فزونى ظرفیت آن كسى است كه از این هدایت یا علم برخوردار مىشود.چند چیز باعث ازدیاد هدایت مؤمنان مىشود: الف) آیات و معارفى كه خداوند نازل مىكند.ب) سخنان و حكمتهاى پیامبر. ج) صبر و تحمّل آنان در برابر استهزاى منافقان( تفسیرصافى).[2]اهتداء عبارت از تسلیم شدن و پیروی کردن هر حقی که فطرت سالم به سوی آن هدایت میکند و زیاده هدایت در جمله ( و هدایشان را زیاد کرد)، عبارت است از اینکه خداوندسبحان درجه ایمان او را بالا ببرد و مرادبه تقوا معنایی است در مقابل پیروی هواها،که به صورت پرهیز از محارم الهی و اجتناب از ارتکاب گناهان جلوه می کند؛ بنابراینزیاد شدن هدایت مربوط به تکمیل در ناحیه علم است و دادن تقوا مربوط به ناحیه عملاست، یعنی اثر طبع بر دلها نتیجه نداشتن کمال علم و پیروی از هوای نفس نتیجه فقدانعمل صالح و محرومیت از آن است.[3]
پیام ها: 1- پذیرش هدایت از طرف انسان، زمینهساز فزونىهدایت از طرف خداوند است. اهتدوا زادهم» 2- هدایت، مراحل و مراتبى دارد. زادهم هدى» 3- هدایت پذیرى، ظرفیّت روحى انسان را توسعه مىدهد.زادهم» (و نفرمود: زاد هدایتهم») 4- یك گاماز طرف انسان، چند گام از طرف خدا را به دنبال دارد. اهتدوا» از طرف انسان، زادهم.و آتاهم» از طرف خدا. 5 - هدایت واقعى آن استكه انسان را به تقوا برساند. اهتدوا. آتاهم تقواهم» 6- تقوا، هدیه و پاداش الهى براى هدایت پذیران است.آتاهم تقواهم»[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 446.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 78 و 79.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسینطباطبایی، جلد36؛ صفحه 64 و 65.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 79.
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن498- مُهر بر دلها به سبب پیروی از هوس (آیه 16 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیه 16 سوره محمد صلی الله علیه و آله، کسانی را که پیرو هوای نفسشانهستند کسانی می داند که خداوند بر دلهایشان مُهر زده است.
۱۶- وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَقالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَاللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ
ترجمه: ۱۶ ـ گروهى از آنان به سخنانتگوش فرا مى دهند، اما هنگامى که از نزد تو خارج مى شوند به کسانى که دانش به آنان بخشیدهشده مى گویند: (این مرد) الان چه گفت ؟! آنها کسانى هستند که خداوند بر دلهایشان مُهرنهاده و از هواى نفسشان پیروى کرده اند![1]
پس از بیان وضعیّت مؤمنان و كافران در آیات قبل،آیه فوق به شیوه برخورد منافقان با گفتار پیامبر كه برگرفته از وحى آسمان بود اشارهكرده و خطاب به پیامبر مىفرماید: كافرانى كه در ظاهر مسلمان هستند، در مجالس تو شركتمىكنند و به قرآن گوش مىدهند، امّا چون به حقانیّت تو و كتاب تو ایمان ندارند،قادر به درك و پذیرش آن نیستند و لذا هرگاه به پیروانت كه نسبت به سخنان تو علم دارندمىرسند، با تحقیر و تمسخر مىگویند: این چه سخنانى است كه این مرد مىگوید؟! امّااى پیامبر! گمان نكنى كه سخنان تو قابل درك نیست، بلكه روحیه عناد و لجاجت آنها باعثگردیده كه خداوند بر دل آنها مُهر نهد و آنان قدرت درك حقیقت را نداشته باشند و فقطتابع هوا و هوسهاى خویش باشند. از این كه جملهى و اتّبعوا اهوائهم» پس از عبارتِطبع اللّه على قلوبهم» آمده است مىتوان استفاده كرد كه اگر انسان فهم، بینش و عقلخود را رها كند، تحت فرمان هوا و هوس و شهوت قرار مىگیرد( تفسیر هدایت).[2] کلمهی آنفاً » از واژه (انف- بینی) گرفته شده و به معنای لحظه ای قبل از این لحظه است،بعضی گفته اند معنای آن همین ساعت است؛ جمله أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ » در مقام معرفی کفار است و جمله ی وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ »تعریفی دیگر از آنان و عطف به تعریف اول است و ازآن بر می آید که در حقیقت معنایپیروی از هواها، فرماندهی طبع بر قلب و عقل است، بنابراین قلبی که محکوم طبعنبوده، بر طهارت فطری و اصلی خود باقی مانده ودر فهم معارف دینی و حقایق الهیمشکلی ندارد.[3]
پیام ها: 1- حضور هر قشرى از مردم حتّى كافران و منافقان، نزد پیامبر اسلامصلى اللهعلیه وآله آزاد بود. منهم مَن یستمع الیك» 2- شناخت و افشاى حركات مرموز مخالفان، براى مردم لازم است. و منهم مَن یستمعالیك.» 3- منافقان در فكر تشكیك و تفرقهدر میان خواصّ اهل حقّ هستند. یستمع. قالوا للذّین اوتوا العلم» 4- سؤال، اگر بر اساس تخریب و تضعیف و سست كردنایمان و یا تحقیر و استهزا باشد، قابل توبیخ است. ماذا قال آنفاً» 5 - وحى الهى و سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله،علمى و عالمپرور بود. اوتوا العلم» 6- تشكیكدر میان مسلمانان، نوعى تهاجم فرهنگى است. ماذا قال آنفاً» 7- انسان، با انگیزه و عمل فاسد و هواپرستى، زمینهمُهر شدن دل خود را فراهم مىكند و قابلیّت فهم وحى و معارف الهى را از دست مىدهد.أولئك الّذین طبع اللّه» 8 - به انبوه حاضرانو مستمعین مغرور نشویم كه چه بسا پذیراى حق نیستند. و منهم مَن یستمع الیك. طبع اللّه على قلوبهم» 9- مسخره نمودن وحى و قرآن، موجب كدورت قلب شدهو انسان را از درك حقایق باز مىدارد. ماذا قال آنفاً. طبع اللّه على قلوبهم» 10- اگر بر دلى مهر خورد، سخنان رسول خدا نیز دراو كارساز نخواهد بود. طبع اللّه» 11- قلبو روح آدمى، فطرتاً حقّپذیر است. عواملى سبب بسته شدن و مهر خوردن بر آن مىشود.(كلمه طبع»، معمولاً در مواردى بكار مىرود كه ابتدا راه باز بوده و سپس بسته شدهاست) 12- كسى كه براى تضعیف پیامبر اقدام كند،در حقیقت با خدا طرف شده است. یستمع الیك. ماذا قال آنفا. طبع اللّه على قلوبهم» 13- هوسها و خواهشهاى بى پایه بشر متعدّد است.اتبعوا اهوائهم» 14- هواپرستى با خداپرستىسازگار نیست. طبع اللّه على قلوبهم و اتبعوا اهوائهم».[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 446.
[2] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 76 و 77.
[3] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسین طباطبایی، جلد36؛ صفحه 63 و 64.
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 77 و 78.
اربعین حسینی چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) که با ۲۰ صفر مصادف است. مشهور است که اسیران کربلا روز ۲۰ صفر سال ۶۱ قمری در بازگشت از شام، برای زیارت مدفن امام حسین(ع) به کربلا رفتند؛ البته گروهی از علما همچون شیخ مفید و شیخ طوسی تصریح کردهاند که اسرا در بازگشت از شام به مدینه رفتند. همچنین جابر بن عبدالله انصاری، در این روز بهعنوان اولین زائر بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است.
زیارت اربعین از اعمال خاص این روز است و بنابر روایتی از امام حسن عسکری(ع) از نشانههای مؤمن دانسته شده است.
۲۰ صفر در ایران تعطیل رسمی است و شیعیان در این روز عزاداری میکنند. راهپیمایی اربعین شیعیان به سوی کربلا، به یکی از مهمترین و گستردهترین مراسم عزاداری شیعیان جهان، تبدیل شده و در زمره بزرگترین اجتماعات مذهبی جهان قرار گرفته است. بیشترین زائرانی که در اربعین از دیگر کشورها به عراق میروند، از ایراناند. منبع: ویکی شیعه
برداشت از رفتاراقتصادی در قرآن497- حجت یا جلوه زیبای کردار (آیه 14 و 15 سوره محمد صلی الله علیه و آله)
در آیه 14 و 15 سوره محمد صلی الله علیه و آله،دو گروه مؤمنین که پیرو حجت روشن هستند را با گروهی که پیرو هوا و هوس هستند رامقایسه کرده و نتایج ناشی از آن را برای این دو گروه بیان می کند.
۱۴- أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِوَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ ۱۵- مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءغَیْرِ آسِن وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَن لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرلَذَّة لِلشّارِبِینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَل مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِیها مِنْ کُلِّالثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النّارِ وَ سُقُواماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ
ترجمه: ۱۴ ـ آیاکسى که دلیل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند کسى است که زشتى اعمالش در نظرش آراستهشده و از هواى نفسشان پیروى مى کنند؟! ۱۵ ـ توصیف بهشتى که بهپرهیزگاران وعده داده شده، چنین است: در آن نهرهائى از آب صاف و خالص که بدبو نشده،و نهرهائى از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهائى از شراب (طهور) که مایه لذت نوشندگاناست، و نهرهائى از عسل مصفاست، و براى آنها در آن از همه انواع میوه ها وجود دارد؛و آمرزشى است از سوى پروردگارشان! آیا اینها همانند کسانى هستند که همیشه در آتش دوزخندو از آب جوشان نوشانده مى شوند که اندرونشان را از هم متلاشى مى کند؟![1]
مراد به کسانی که بینه ای از طرف پروردگاردارند، مؤمنین هستند، بنابراین مؤمنین همیشه پیرو حجت قطعی هستند، حجتی که راه وروش صحیح را برای انسان بیان می کند.[2]بیّنه» در اصل به چیزى مىگویند كه میان دو چیز فاصله و جدایى ایجاد مىكند به گونهاىكه دیگر هیچ گونه ربط و اتصالى با هم نداشته باشند. به همین خاطر به دلیل روشن و آشكارىكه حقّ را از باطل جدا مىكند بیّنه» مىگویند.[3] .
پیام ها: 1- تكیهگاه مؤمن، دلیل و برهان است، بیّنةمن ربّه» امّا كفّار به پندار و هوس خویش تكیه دارند. زیّنله سوء عمله» 2- خودمحورى، نقطه مقابل خدامحورىاست. كسى كه در برابر دلیل و استدلال تواضع نكند، پیرو هوسهاى خود و دیگران خواهدشد. بیّنة من ربّه. اتّبعوا اهوائهم» 3- انسان فطرتاً با بدى مخالف استو هر كجا مىخواهد دست به كار زشتى بزند، ابتدا آن را رنگ و لعاب زیبایى مىزند.زیّن له سوء عمله» 4- مقتضاى ربوبیّت، نشاندادن دلائل روشن است. بیّنة من ربّه» 5 - بعضى از كارها داراى قبح ذاتىاست. یعنى ذات و حقیقت آن عوض نمىشود گرچه زیباسازى و تقلّب صورت بگیرد. زیّن لهسوء عمله» 6- انسان براى رسیدن به خواستههاىنفسانى، كارهاى زشت را به گونهاى توجیه مىكند كه انجام آن زیبا و پسندیده باشد.زیّن له سوء عمله و اتبعوا اهوائهم» 7- در برابر جلوهها و زینتهاى دنیوى كه وسیلهىارتكاب برخى گناهان مىگردد، با بیان جلوهها و زیبایىها و كامیابىهاى بهشت،مردم را به حق دعوت كنید. مَثَل الجنّة الّتى وعد المتّقون.» 8- كسانى كه به خاطرتقوا، از كامیابىهاى زودگذر و نامشروع پروا مىكنند، به كامیابى پایدار خواهند رسید.وعد المتقون» 9- امیددادن به سرانجامى نیكو، عامل گرایش به حق و تقواست. وعد المتقون» 10- تعدّد و تنوّعطلبى، خواست طبیعى بشر است.انهارٌ. انهارٌ» 11- در بهشت، در كنار نعمتهاىمادّى و جسمانى، نعمتهاى معنوى و روحى نیز هست. انهارٌ.مغفرة.» 12- نعمتهاى بهشتى از هر گونه آفت و نقص و تغییربه دورند. غیر آسن. لم یتغیّر طعمه. مصفّى» 13- آب و هواى بهشت، نعمتها را متغیّرو مسموم و بد بو نمىكند. لم یتغیّر.» 14- نعمتهایى را كه بهشتیان دریافت مىكنند، در سایه مغفرت پروردگار است.مغفرة من ربّهم» 15-در بهشت انواع میوهها، به مقدار وفور وجود دارد. كلّ الثمرات» 16- در دوزخ، آب جوشان را با زور و ذلّت به كفّارمىنوشانند. سقوا» 17- تشویق و تهدید دركنار هم سازنده است. انهارٌ. ماء حمیماً» - معاد، جسمانى است. (شیر و عسل، نشانه كامیابى جسمانى است، چنانكه قطعه قطعهشدن اندرون كفّار بر آن دلالت دارد.) فقطّع امعائهم» 19- حساب جسم و بدن انسان در قیامت، با جسم و بدناو در دنیا فرق مىكند.[4]
[1] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه 432 و 4390.
[2] - ترجمه تفسیر المیزان؛ سید محمد حسینطباطبایی، جلد36؛ صفحه 58.
[3] - تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی باهمکاری جمعی از نویسندگان؛جلد 21، صفحه
[4] - تفسیر نور، محسن قرائتی؛ جلد11 ،صفحه 73 الی 76.
درباره این سایت